سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























ذوالفقار

اقا وحید
نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 6:39 عصر توسط محمدعلی کامرانی نظرات ( ) |

فضیلت سلام به امام حسین (علیه السلام)


در زیارت عاشورا

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید . امام پرسیدند : ای مرد ، چند بار در طول روز به زیارت جدم حسین (ع) می روی ؟ شخص گفت : هیچ . امام پرسید ای مرد : در طول هفته چه طور ؟ شخص گفت : هیچ . امام پرسید : در طول ماه ، سال و یا هرچند سال ، چند بار به زیارت جدم حسین (ع) می روی ؟ شخص گفت : مولای من ، میان من و حسین (ع) فرسخ ها فاصله است ( شرایط اینگونه نیست که من چندبار به زیارت حسین (ع) بروم ) . امام صادق (ع) فرمودند : وای بر تو ! هرموقع که دلت هوای زیارت حسین (ع) کرد به بالای بلندی برو و ندا بده : السلام علیک یا ابا عبدالله .

خوب از این روایت متوجه می شیم که یک سلام ما از راه دور ، ثواب زیارت آن امام را دارد و این موضوع در روایات دیگر هم تصدیق شده است . چنانکه خودشان فرمودند : هرکجا که ذکر ما اهل بیت (ع) باشد آنجا حرم ماست . پس با یک سلام از روی معرفت می توان کربلایی شد و این کم فضیلتی نیست !

یا در جایی دیگر داریم که امام صادق (ع) فرمودند : هر موقع دلتان برای حسین (ع) گرفت ندا بدهید :صل الله علیک یا اباعبدالله . از این روایت می توان دریافت که سلام بر حسین (ع) سعادتی بس عظیم است . چرا که خدا به حسین سلام می دهد (صل الله علیک) . و در زیارت ناحیه مقدسه هم داریم که امام زمان (عج) در حال گریه به اباعبدالله (ع) سلام داد (چنانچه در پست قبلی ذکر شده است) . پس سلام دادن ما به این معنی است که با خداوند و امام زمان (عج) هم صدا می شویم .

خوب ؛ تا اینجا گفتیم که می توان با سلامی از راه دور به زیارت امام حسین (ع) رفت ، امام می خواهم بگویم که زیارت آن حضرت چه فضیلتی دارد .

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید ، دید امام مشغول نماز است . گفت کمی صبر می کنم تا نمازش تمام شود . شخص می گوید : دیدم بعد از نماز دستان مبارک را به حالت قنوت رو به آسمان بلند کرد و فرمود : خدایا ، من و برادران من و زیارت کنندگان قبر جدم حسین (ع) را بیامرز . ای کسانی که به زیارت امام حسین (ع) رفته اید ( حتی با یک سلام ) ، قدر خودتان را بدانید .چرا که امام صادق (ع) دعاگوی شما است .

و در روایتی دیگر داریم که قبل از ولادت امام حسین (ع) همه ی پیامبران به زیارت قبر آن حضرت رفتند و دسته ای از ملائک شبانه روز در آنجا مقیم هستند . پس ای کسانی که زائر حسین (ع) بوده اید ، نام شما را در لیست زائران حسینی در کنار نام پیامبران الهی مکتوب کرده اند . این خود فضیلتی است که شاید هیچ کس جز مقربین درگاه حق توان درک آن را نخواهد داشت .

 روایت داریم شخصی که به زیارت قبر امام حسین (ع) می رود فرشتگان به پیشوازش می آیند . وقتی از آنجا بیرون می آید فرشتگان بدرقه اش می کنند و تا منزل همراه اویند . وقتی مریض می شود آن ها به عیادتش می آیند و در هنگام مرگ بر بالینش قرار می گیرند .
ای زائران حسینی و ای کسانی که بارها به آقایتان سلام داده اید ، آیا صدای سلام و درود ملائک بر خودتان را نمی شنوید ؟ مطمئن باشید که خود ارباب هم شما را نه در این دنیا و نه در هیچ لحظه ای تنها نمی گذارد .

راوی می گوید : شخصی که تازه مرحوم شده بود به خوابم آمد .  دیدم اصلا حالت خوبی ندارد . دوباره بعد از گذشت چند شب او را در خواب دیدم . در جایی بود که مانند باغ و بستان بود ، به او گفتم که چطور شد که این قدر حال و روزت تغییر کرد ؟ گفت : پیرزنی را به تازگی در این قبرستان دفن کرده اند . از همان موقع است که امام حسین (ع) هرشب به آن پیرزن سر می زند و به این دلیل باقی اهل قبور این قبرستان هم شفاعت شده اند . پرسیدم ان پیر زن کیست ؟ گفت از بستگان یکی از آهنگرهای شهر است .
صبح شد به بازار آهنگرها رفتم دیدم مغازه ای بسته است . پرسیدم چرا ؟ دیگران  گفتند : چون همسرش به تازگی فوت کرده است . در مجلس عزای آن زن حضور پیدا کردم و بعد از اتمام مجلس عزا نزد شوهرش رفتم . پرسیدم آقا آیا همسر شما رابطه ای با اهل بیت (ع) داشته ؟ گفت نه . پرسیدم آیا از سادات بوده ؟ گفت نه . مرد ناراحت شد و گفت : شما با همسر من چکار دارید ؟ موضوع را برایش تعریف کردم و آن مرد گفت : آری همسر من یک اخلاق خوب داشت که هر روز صبح بعد از نماز رو به سوی کربلا می کرد و می گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله .

پس توجه کنید که ذره ای معرفت نشان دادن  به اهل بیت (ع) دریای محبت و معرفت آنان را برمی انگیزاند . امیدوارم این مطلب رو به خوبی درک کرده باشیم و از این پس با معرفتی بیش از پیش به آنان سلام دهیم .

 السلام علیک یا ابا عبدالله

*********************
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 6:21 عصر توسط محمدعلی کامرانی نظرات ( ) |

بخشی از منــاجــات دلنشین

مرحــوم کافـــی

در روایت دارد اگر در دل شب جوانی بلند شود و صورتش را در تاریکی روی زمین بگذلرد و خدا خدا کند ، خداوند به ملائکه اش خطاب می کند : آی ملائکه ، ببینید این جوان چطور می گوید خدا ، من او را بخشیدم .
یادم نمی رود یک شب در حرم سیدالشهدا ، دور قبر مطهر ابی عبدالله داشتم دعای کمیل می خواندم . وسط دعای کمیل حالم منقلب شد ، نگاه کردم دیدم عجب مجلسی !
وسط مجلس ما قبر ابی عبدالله است و دلباخته ها هم دورش نشسته اند و می گویند : خدا.
خیلی منقلب شدم یک دفعه گفتم : خدا ! چرا ما را نمی آمرزی ؟ مرحوم آیت الله امینی صاحب الغدیر که گوشه ای نشسته بود ، یکدفعه بلند شد و فرمود : آقای کافی چه می گویید ؟ گفتم دارم می گویم خدا چرا ما را نمی آمرزی ؟ گفت : بی خود می گویی !
گفتم : چطور آقا ؟ گفت : به خدا قسم اگر خدا می خواست شما را نیامرزد ، شما را به حرم امام حسین نمی آورد ...


نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 6:20 عصر توسط محمدعلی کامرانی نظرات ( ) |

دیروز . . . ؟  امروز . . . ؟  فردا . . . ؟

 

ما که حالا چنین زمین گیریم

روزگاری
در آسمان بودیم

بال پروازمان که وا می شد

می پریدیم و بی نشان بودیم

خواب بودیم و خوب می دیدیم

پاک بودیم و پاک می رفتیم

متدین بدون بار گناه

زیر خروار خاک می رفتیم


 

 


همه در زیر سایه قرآن

همه مشغول زندگی بودیم

لحظه های جوانی خود را

در مناجات و بندگی بودیم


 

بر سر شانه هایمان هر شب

کیسه های کریم می بردیم

نان افطار سفره هامان را

از برای یتیم می بردیم


 


لقمه نانی که بود می خوردیم

کی به فکر غذای فردا بود

اهل از خودگذشتگی بودیم

دلمان دل نبود دریا بود


 

هر شب جمعه کنج خانه مان

سر سجاده دعا بودیم

با همان ذکر السلام علیک

زایر صحن کربلا بودیم


 


هر کجا خیمه می زدیم با خود

کوله بار امید می بردیم

شاد بودیم از این که هر لحظه

روی شانه شهید می بردیم


 

 


نا گهان بین ناگهانی ها

پای شیطان به خانه ها وا شد

عطر سجاده هایمان هم رفت

جبریل از کنارمان پا شد


 

 

ناگهان بین ناگهانی ها

باد آمد بهارمان را برد

بوی پرواز رفت و همراهش

بوی آغوش یارمان را برد


 

کم کم از یا خدا که دور شدیم

روزی آسمانمان کم شد

هی دویدیم ار پی دنیا

ولی از سفره نانمان کم شد

 

 


کاروان رفت و عده ای رفتند

عده ای هم به چاه افتادند

عده ای در مسیر خود ماندند

عده ای بین راه افتادند


 

 

عده ای رفته و شهید شدند

عده ای بی بها عزیز شدند

عده ای تا خدا سفر کردند

عده ای هم اسیر میز شدند


 


از دل زندگی مابوی

عمر بی استفاده می آید

از سر سفره های ما حالا

بوی خمس نداده می آید


 

 

ای شهیدان صحن مسجد ارک

خوش به حال شما و بال شما

پیش ارباب یاد ما هستید ؟

منم و غبطه وصال شما


 

باید این روز های پاییزی

یک نفر با بهار برگردد

از برای نجات این دنیا

وارث ذوالفقار برگردد

 

     

     


با هزاران امید می گوییم

آفتابا با امام ما برگرد

یا اباالغوث یا ابا صالح

جان زهرا تو را خدا برگرد



نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 6:15 عصر توسط محمدعلی کامرانی نظرات ( ) |

 

شهید چمران

سنگر انفرادی

تاریخ مرا در محک امتحان قرار داده است. می‌خواهد فداکاری مرا بسنجد. می‌خواهد شجاعت مرا بیازماید. اکنون پرچم خدایی به دست من سپرده شده است تا با طاغوت‌ها بجنگم و مبارزه من فقط با شهادت و فدکاری امکان‌پذیر است.

خدایا! تو را شکر می‌کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج‌ گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.

خدایا! هدایتم کن؛ زیرا می‌دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن که ظلم نکنم؛ زیرا می‌دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم؛ زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم؛ زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‌ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‌انصافی نکنم؛ زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی‌احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خسته شده‌ام،‌ پیر شده‌ام، دل‌شکسته‌ام. ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم و احساس می‌کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. با همه وداع می‌کنم و می‌خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

 


نوشته شده در دوشنبه 89/6/15ساعت 7:40 عصر توسط محمدعلی کامرانی نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak